تنهایی
بدترین درد جهان.........
نوشته شده در تاريخ شنبه 2 دی 1391برچسب:, توسط Rose |

 راستی دوستای عزیزم :

از یه دوست خوبم که خیلی کمکم میکنه و من بهش زحمت میدم و به روی خودش نمیاره میخواستم سپاس گذاری کنم 

دوست عزیزم به خاطر کمکایی که به من کردی سپاس گذارم

2012 گذشت هیچیمون نشد........نابود میشدیم راحت

هییییییییییییییییییییییییی.......................

 

نوشته شده در تاريخ شنبه 2 دی 1391برچسب:, توسط Rose |

دلم گرفته بود اومدم اینجا واست بنویسم شاید واشد 

اما هر چی فک میکنم نمیدونم چی باید بنویسم

چی بگم........از کجا بگم

تو که اینارو نمیبینی پس من چی بنویسم

اصلا واس چی بنوسیم؟؟؟؟؟؟؟؟

اها واس اینکه دلم واشه..........

از وقتی رفتی همه چی زود یادم میره..........

دوباره اومدم تو یاهو......

دوباره اد لیستاما نگاه میکنم.........

تو نیستی توشون......با اینکه میدونم اما باز نگاه میکنم

شاید.......شاید.............

یعنی میشه دوباره تورو ببینم؟؟؟؟؟؟

 

 

 

 

 

 

نوشته شده در تاريخ جمعه 1 دی 1391برچسب:یلدا, توسط Rose |

 شب یلدام گذشت 

گذشت اما بی تو

رفته بودم همون جایی که باهم بودیم

اخرین شب یلدا که پیشم بودی

داشتم جاتو نگاه میکردم و اون سالو تصور میکردم

اون سالی که اولین و اخرین شب یلدایی بود که پیشم بودی

من هیچی نمیدم فقط تو بودیو تو ................

همه حواسم پیش تو .............

اون شب گذشت اما با تو ...............

خیلی زود گذشت اصلا انگار نه انگار که یلدا بود

اما امسال گذشت بی تو

خیلی دیر گذشت بیش تر از یه یلدای معمولی

گذشت اما بی تو

 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:شب, یلدا,, توسط Rose |

 فردا اینجا شب یلداست........

همه هندونه و انار و ......میخرن

همه شادن چون میخوان دور هم جمع بشن

اما من شاد نیستم 

خاطرات اون سال یلدا داره از جلوی چشمم میگذره

اون سالی که توام بودی....توام تو جمع خانوادگیمون بودی

یادته؟؟؟؟؟

راستی شمام اونجا یلدا دارید؟؟؟؟؟؟؟

جشن میگیرید؟؟؟؟؟؟؟

مام مثل سال های گذشته داریم جشن میگیریم

اما بدون تو..........درسته فقط یه بار شب یلدا پیشم بودی

اما همین که حس میکردم مال منی برام کافی بود

اما الان نیستی.........

منم تنها دارم به فردا فکر میکنم

که چطوری میگذره بدون تو

از وقتی رفتی هرشب واس من یلداست اما نه چند دقیقه 

هر شب بدون تو واس من مثل سال میگذره

همه گفتن عادت میکنی اما عادت نکردم

                    ******

عشقم شب یلدای خوبی داشته باشی

 

 

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 28 آذر 1391برچسب:جالب,بحث, توسط Rose |

 چه جالب!!!!!

همه هر چی میشه میندازن گردن من.....منم میپذیرم

هیچکس اشتباهشو نمیپذیره........

نمیپذیرن...چون نمیخوان سرزنش بشن 

نمیپذیرن...چون نمیخوان بهشون توهین بشه

نمیپذیرن....چون....................................

اما من گردن میگیرم  هر چی که میشه به خاطر دیگران.

حالا حتما از خودت میپرسی:

مگه تو نبودی که میگفتی بدم میاد از همشون

از اونایی که مارو جدا کردن از هم

اونایی منو اذییت کردن

درسته بدم میاد ازشون اما به گردن میگیرم

چون حوصله ی بحث باهاشونو ندارم

چشم ندارم ببینمشون

واس همین تمام سرزنش ها و گناها رو

خودم میخرم که فقط سرزنش بشم  نه  اینکه بحث کنم

که بخوام ثابت کنم من نبودم

اشکال نداره بذا هرچی میخوان بگن 

یه گوشم در اون یکی دروازه

اما چه جالب!!!!!!!!!

دنبال بحث میگردن میخوان به زور منو وادار کنن بگم من نبودم

اما منم هیچوقت بحث نمیکنم

چیزی واس از دست دادن ندارم  بذا  سرزنش کنن 

واسم مهم نیست

اما چه جالب!!!!!!!!!

صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.