تنهایی
بدترین درد جهان.........
نوشته شده در تاريخ شنبه 30 دی 1391برچسب:, توسط Rose |

خوبی عشقم؟؟دلم برات تنگ شده.خیلی...........

دلم گرفته

دلم هواتو کرده

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 17 دی 1391برچسب:, توسط Rose |

 عشقم چیشد؟؟

چرا اینطوری شد؟؟؟؟

چرا تو رو از من گرفتن؟؟؟؟

چرا اخه گه من کاریت داشتم؟

فقط به امید اینده زنده بودم

حالا دیگه اونم ندارم

زندگی خسته کننده

کسل کننده

تکراری

اه

چرا تموم نمیشه؟

چرا دست خودم نیست خسته شدم از زندگی کردن 

از کارای تکراری

چرا تموم نمیشه این لعنتی

 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 13 دی 1391برچسب:, توسط Rose |

 نمیدونم چی بگم.......

نمیدونم به خاطر کاری که کردی 

ببخشیمت یا سرزنشت کنم

یا خودمو نبخشم

نمیدونم

فقط تنها چیزیو که میدونم اینک دیگه به هیچ عنوان نمیتونم داشته باشمت

یکی از دوستام گفت با این وضعی که پیش اومده تو چرا ناراحت نیستی

چرا میخندی؟؟؟؟؟

چرا گریه نمیکنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

چرا نشون نمیدی؟؟؟؟؟؟

نمی دونستم چه جوابی بدم 

واقعا چرا؟؟؟؟؟چرا نمیتونم مثل وقتایی که تنهام گریه میکنم نشون بدم که ناراحتم

چرا میخندم!!!!!!!!!!!

شاید به خاطر........

نمیدونم

چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟

چرا هیچکدومتونو ندارم

حتی همین که حس کنم زیر این اسمون ابی نفس میکشید برام کافی بود

تحمل غمش اسون تر بود

حالا که دیگه نیستید چیکار کنم؟

چه طوری غم نبودنتون تحمل کنم؟

دیگه به چه امیدی به سمت هدفم برم؟

به چه امیدی؟

                    **********

راستی رفتی اونجا دیدیش؟

بهش گفتی چه جوری واس دیدنش گریه میکردم؟

گفتی وقتی رفت همه ی زندگی منو با خودش برد؟

بهش گفتی وقتی رفت من یه هفته از اتاقم نرفتم؟

بهش گفتی همش گریه میکردم؟

میشه بهش بگی هنوزم که یادش میوفتم گریه میکنم؟

بهش میگی؟؟؟؟؟؟اره عشقم؟؟؟؟؟؟؟؟؟

             ***********

اونجا بهتره از اینجا نه؟؟

قول بده بازم بیای پیشم 

حتی اگه تو خوابم باشه

فقط یه بار دیگه

 

نوشته شده در تاريخ جمعه 8 دی 1391برچسب:, توسط Rose |

 عشقم جدامون کردن از هم

اذیتت کردن

ناراحتت کردن

حالام که دیگه داری کلا میری

اخه چرا؟؟چرا اینکارو کردی؟

درسته دور بودیم از هم 

پیش هم نبودیم..کنارم هم نبودیم

اما اینکار و چرا کردی؟؟؟؟

بهم گفتن دارن دستگاه میکشن

اخه چرا؟

بهم گفتن دیگه نمیتونم حتی به امید سالای اینده زنده بمونم

بهم گفتن دیگه نه صداتو میشنوم نه میبینمت

بهم گفتن بابات گفته اگه مردی نیام سر خاکت

واست گریه نکم......

بهم گفتن تو کشتیش

اره عشقم؟راست میگن؟؟؟اره؟

من کشتمت؟یا اونا که نذاشتن ما باهم باشیم؟

اخه چرا اینکارو کردی؟

دوستای که اینجا دلت بهشون خوش بود

منو سپرده بودی بهشون 

ببین چیکار میکنن..........ببین

حتی براشون مهم نیست که میخوان دستگاه قطع کنن

ببین...

اگه تو بری من چرا بمونم؟

بمونم اینجا چیکار کنم؟

دوتاییتون که نباشین من به چه امیدی زندگی کنم؟

به چه امیدی؟

منم میخوام بیام

چرا منو نمیبیرن؟خودتون دوتایی 

من اینجا تنها بمونم؟

من اینجا غم هر دوتاتونو تحمل کنم؟

اخه چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

مگه من چیکار کردم؟جز اینکه فقط منتظر عشقم بوده باشم؟

چز اینکه عشق پاک داشتم؟

جز اینکه ................

             ***************

الان ساعت 3:25 صبحه

صدای دوتاتونو گذاشتم گوش میدم

فیلماتنون میبینم............عکساتون

یاد اون زمان با اون خاطره ها و ارزو ها

زود گذشت .......دوتایتونو ندارم

 ندارم............

اما یه دوست خوب دارم که کنارمه

بهم امید میده...........

اما اگه تو بری هیچکس نمیتونه بهم امید بده

نه شمارو دارم و نه امید دارم

منتظرم باشین زود میام

 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 6 دی 1391برچسب:سرنوشت,قسمت, توسط Rose |

 همیشه فکر میکردم 

اخه مگه میشه خدا به ادما قدرت اختیار داده

عقل داده

ادم میتونه با اتفاقا مقابله کنه جلوی اونارو بگیره

نذاره اتفاق بیوفتن

اما دیدم نمیشه

نمیشه چیزیو ه قراره اتفاق بیوفته رو عوض کرد

نمیشه که جلوی اونارو گرفت

نمیشه تغییر داد

بلعدا فهمیدم به این میگن سرنوشت.قسمت

و هزار تا اسم دیگه 

الان من موندم با سرنوشتم و قسمتو

لعنت به همشون همشون که شما رو ازم گرفتن

           ***********

یه چیز دیگه ام یاد گرفته ام 

اینکه اگه باهش مهربون باشم

دوسش داشته یاشم اونم با من همین رفتارو داره

دارم سعی میکنم دوسش داشته باشم

تا منم بیام پیشت

تا شاید واس یه بارم که شده

به خواسته ی من نگاه کنه

و من بهش برسونه

امیدوارم

 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 6 دی 1391برچسب:تنها,اول,همراه, توسط Rose |

نهتو یکی از اون روزا که بودی برای من پیام اومد

گوشیمو برداشتم فکر کردم تویی

دیدم پیام اومده

هیچکس همراه نیست....تنهای اول

اول معنیشو نفهمیدم...

گفتم بی معنه واس هر کس اینطور باشه واس من نیست

اون همیشه با من میمونه

هیچی اونو از من جدا نمیکنه

تو همین خیالا بودم که

مجبورت کردن به رفتن

توام رفتی

منم موندم با این جمله

تازه فهمیدم جمله چی میگه:

 

هیچکس همراه نیست.......تنهای اول

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 5 دی 1391برچسب:, توسط Rose |

میخوام اعتراف کنم

یه چیزیو بگم که نا حالا بهت نگفته بودم

البته اگه بودیم نمیگفتم

میدونستم ناراحت میشی

همیشه این احساسمو ازت پنهون میکردم

تورو دوست دارم خیلی خیلی

اما یه کسی هست که بیشتر از همه وکس و همه چیز دوسش دارم

عاشقشم...........هیچ وقتم برام نمیمیره

هیچ وقت...تو رو دوست دارم اما اون برای من یه چیز دیگه اس

دوستت دارم اما اونو بیشتر از همه چی

حتی از خودم....از تو

به خاطر معصومیتش.....مهربونیتش......

عشقی رو که به جهان منتقل کرد

به من.....

بخاطر اینکه خیلی اذیتش کردن

دوستت دارم اما اونو بیشتر

     *****

هیچکدومتونو ندارم

هیچکدوم........باید با عکساتون و فیلماتونو و صداتون زندگی کنم

با همونا سر کنم............

حالا که هیچکدومتونو ندارم 

تنهام...خیلی...........

اما میدونی یاد هر دوتان بهم امید میده 

امید به دیدار دو تاتون

توی یه جهان دیگه

      ***********

تنهام اما امید دارم به دیدارتون 

اره............فقط همین

همین امید..............

دوستتون دارم خیلی

            ***********

خیلی اذیت شدید 

هر دوتون

اما تو رفتی راحت شدی

اونم که مرد 

دیگه اذیت نمیشه

فقط من موندم........

من موندم اینجا دارم دوریتونو

تنهایی و ادمای اطرافمو تحمل میکنم

خواهش میکنم منم ببر خواهش میکنم

خواهش میکنم

 

 

نوشته شده در تاريخ شنبه 2 دی 1391برچسب:, توسط Rose |

 راستی دوستای عزیزم :

از یه دوست خوبم که خیلی کمکم میکنه و من بهش زحمت میدم و به روی خودش نمیاره میخواستم سپاس گذاری کنم 

دوست عزیزم به خاطر کمکایی که به من کردی سپاس گذارم

2012 گذشت هیچیمون نشد........نابود میشدیم راحت

هییییییییییییییییییییییییی.......................

 

نوشته شده در تاريخ شنبه 2 دی 1391برچسب:, توسط Rose |

دلم گرفته بود اومدم اینجا واست بنویسم شاید واشد 

اما هر چی فک میکنم نمیدونم چی باید بنویسم

چی بگم........از کجا بگم

تو که اینارو نمیبینی پس من چی بنویسم

اصلا واس چی بنوسیم؟؟؟؟؟؟؟؟

اها واس اینکه دلم واشه..........

از وقتی رفتی همه چی زود یادم میره..........

دوباره اومدم تو یاهو......

دوباره اد لیستاما نگاه میکنم.........

تو نیستی توشون......با اینکه میدونم اما باز نگاه میکنم

شاید.......شاید.............

یعنی میشه دوباره تورو ببینم؟؟؟؟؟؟

 

 

 

 

 

 

نوشته شده در تاريخ جمعه 1 دی 1391برچسب:یلدا, توسط Rose |

 شب یلدام گذشت 

گذشت اما بی تو

رفته بودم همون جایی که باهم بودیم

اخرین شب یلدا که پیشم بودی

داشتم جاتو نگاه میکردم و اون سالو تصور میکردم

اون سالی که اولین و اخرین شب یلدایی بود که پیشم بودی

من هیچی نمیدم فقط تو بودیو تو ................

همه حواسم پیش تو .............

اون شب گذشت اما با تو ...............

خیلی زود گذشت اصلا انگار نه انگار که یلدا بود

اما امسال گذشت بی تو

خیلی دیر گذشت بیش تر از یه یلدای معمولی

گذشت اما بی تو

 

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.