تنهایی
بدترین درد جهان.........
نوشته شده در تاريخ شنبه 25 آذر 1391برچسب:فیزیک,برف,ادم برفی, توسط Rose |

داشتم برنامه امتحانی رو نگاه میکردم.

چشمم خورد به فیزیک

یاد 2 سال پیش افتادم...............

اون سالی که من هیچی بلد نبودم 

نگران امتحان من بودی 

خودت یاد گرفتی تا به من یاد بدی 

اره ......من یادمه تو ام یادته؟؟؟؟؟؟؟؟؟

یادته چه کارایی واسم میکردی؟؟؟

یادته ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

من یادم نرفته حتی یه لحظه از زمانی رو که باهم بودیم

راستی اینجا داره برف میاد.....اونجا چی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

هه.....یادته یه روز برفی رفتیم بیرون من افتادم.........

کلی ام برف بازی کردیم......ادم برفی ساختیم.......

تو ام یادته؟؟؟؟؟؟؟؟

امتحان فیزیک..برف.....ادم برفیو خیلی چیزای دیگه در واقع همه چی منو یاد تو میندازه....

همه چی.......همه چی بهانه ای واس به یاد تو افتادن

اون وبلاگو یادته؟؟؟؟؟؟؟با هم درست کردیم؟؟؟؟؟؟؟؟

الان چی؟من تنهام

دوست دارم برگردم به عقب به اون زمان حتی 

یه روز........یه ساعت.......یه دقیقه

فقط یه بار دیگه بودنت و کنار خودم حس کنم

یه بار دیگه صداتو بشنوم

یه بار دیگه ببینمت

اما نمیشه

اخه..........

فردا م امتحان دارم اما بلد نیستم

مهم نیست....مهم نیست.........وقتی تو نیستی هیچی مهم نیست 

هنوزم صدای که در گوشم گفت هر چی فدا سرت رو میشنوم.اره صدا خودته......

نمی دونم میبینی اینا رو میبینی یا نه اما من واس تو مینویسم

برام مهم نی نظر بذارن....نذارن..کسی اینا رو بخونه......یا نخونه

فقط برای تو............

صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.